آنها تا به حال به پزشکان محلی زیادی مراجعه کرده و ناامید برگشته اند و پول کافی برای رفتن به یک بیمارستان مجهز را ندارند. تاریک میگوید: «من میخواهم از شر این بیماری خلاص شوم. من میخواهم مثل بچههای دیگر باشم که هر روز به مدرسه میروند و بازی میکنند. من امیدوارم بتوانم دستهای عادی داشته باشم.»